براساس علم، خدا وجود ندارد و در بحث پیرامون وجود خدا، یک طرف را خداباوران تشکیل میدهند، طرف دیگر خداناباروان، و در وسط، علم قرار دارد. خداناباوران ادعا میکنند که علم شواهدی زیادی را ارائه میکند که خدا واقعی نیست. در مقابل، خداباوران اصرار دارند که علم نتوانسته ثابت کند که خدا وجود ندارد. با اینحال، خداناباوران معتقدند که این موضع به دلیل سوءفهم از ماهیت علم و نحوه عملکرد آن است. بنابراین، میتوان گفت که از نظر علمی، خدا وجود ندارد؛ همانگونه که علم وجود بسیاری از موجودات فرضی دیگر را نیز رد میکند.
برای درک اینکه چرا عبارت «خدا وجود ندارد» یک بیان علمی معتبر است، باید معنای آن را در چارچوب علم بفهمیم. وقتی دانشمندان میگویند «خدا وجود ندارد»، منظورشان چیزی شبیه به این است که بگویند «اتر وجود ندارد (در دانش باستانی و قرون وسطایی اثیر یا اتر یا عنصر پنجم جوهری است که گیتی را فرای مرزهای زمینی (بر فراز کرهٔ هوا) پر میکند و عناصر چهارگانه (آب، هوا، خاک و آتش) را در کنار هم نگه داشتهاست)»، «نیروهای روانی وجود ندارند» یا «زندگی بر ماه وجود ندارد».
تمامی این گزارهها شکل مختصر شدهای از توضیحی پیچیدهتر و فنیتر هستند که بیان میکند: این موجود فرضی (یا خدا) هیچ جایی در معادلات علمی ندارد، نقشی در توضیحات علمی ایفا نمیکند، نمیتواند برای پیشبینی رویدادها استفاده شود، هیچ چیز یا نیرویی که هنوز کشف نشده را توصیف نمیکند، و هیچ مدل جهانیای وجود ندارد که حضور آن در آن لازم، مؤثر یا مفید باشد.
آنچه که در مورد این بیان فنیتر آشکار است این است که آن قطعی نیست. این بیان برای همیشه وجود هر موجود یا نیرویی را نفی نمیکند؛ بلکه بیانی موقتی است که وجود هیچ ربط و واقعیتی برای آن موجود یا نیرو براساس دانستههای کنونی ما انکار میشود. خداباوران مذهبی ممکن است بهسرعت بر این نکته تأکید کنند و ادعا کنند که این نشان میدهد علم نمیتواند «ثابت» کند که خدا وجود ندارد، اما این نیاز به معیاری بسیار سختتر برای اثبات علمی دارد.
در کتاب «خدا: فرضیه ناکام — چگونه علم نشان میدهد که خدا وجود ندارد»، ویکتور جی. استنگر این استدلال علمی علیه وجود خدا را مطرح میکند:
(God: The Failed Hypothesis—How Science Shows That God Does Not Exist)
این بهطور کلی همان روشی است که علم برای رد وجود هر موجود ادعایی استفاده میکند. اگر خدا وجود داشت، باید شواهد ملموس و قابل سنجشی از وجود او وجود میداشت—نه ایمان، بلکه شواهدی ملموس، قابل اندازهگیری، و مستمر که بتوان با استفاده از روش علمی آنها را پیشبینی و آزمایش کرد. اگر نتوانیم چنین شواهدی پیدا کنیم، در نتیجه خدایی با این تعاریف نمیتواند وجود داشته باشد.
البته، در علم هیچ چیزی فراتر از سایهای از هرگونه شک ممکن، ثابت یا رد نمیشود. در علم، همهچیز موقتی است. این موقتی بودن ضعف نیست و نشانه ضعف یک نتیجه نیست. این یک تاکتیک هوشمندانه و عملی است زیرا هیچگاه نمیدانیم پشت سر بعدی چه خواهیم یافت. این نبود قطعیت مطلق دریچهای است که بسیاری از خداباوران مذهبی تلاش میکنند خدای خود را از آن عبور دهند، اما این یک حرکت معتبر نیست.
در نظریه، ممکن است روزی با اطلاعات جدیدی روبهرو شویم که ما را به بررسی بیشتر فرضیه خدا سوق دهد. اگر شواهدی که در استدلال بالا توضیح داده شده است یافت شود، برای باور عقلانی به وجود آن نوع خدا موجه خواهد بود. هرچند، این وجود چنین خدایی را فراتر از هر شکی ثابت نمیکند، زیرا باور باید همچنان موقتی باشد.
همچنین ممکن است همین موضوع در مورد تعداد نامحدودی از موجودات فرضی دیگر و نیروهای ماوراءالطبیعه صادق باشد. زئوس یا اودین، مسیحی یا هندو—هر امکان وجود خدایی یا خدایانی برای اکتشاف باز است.
در نهایت، برای اینکه چنین پیشنهادی که «خدا وجود دارد» برای علم معنا داشته باشد، باید تعریف کنیم که «وجود داشتن» در این زمینه به چه معناست. وقتی صحبت از خدا یا مجموعهای از خدایان میشود، وجود آنها وابسته به شواهدی است که نشان دهد آنها بر جهان تأثیر گذاشتهاند یا همچنان دارند. برای اثبات تأثیرگذاری بر جهان، باید رویدادهای قابل اندازهگیری و آزمایشی وجود داشته باشد که بتوان گفت یا تنها بتوان آنها را با هر چیزی که این «خدا» باشد توضیح داد. باورمندان باید مدلی از جهان ارائه دهند که در آن حضور یک خدا یا ضروری باشد، یا مفید، یا سازنده.
این آشکارا چنین نیست. بسیاری از باورمندان به سختی تلاش میکنند تا خدای خود را وارد توضیحات علمی کنند، اما هیچکدام موفق نشدهاند. هیچ باورمندی نتوانسته است نشان دهد، یا حتی بهطور قوی پیشنهاد کند، که رویدادهایی در جهان وجود دارند که نیاز به توضیح یک موجود ماوراءالطبیعه داشته باشند.
در عوض، این تلاشهای مداوم و ناکام در نهایت این تصور را تقویت میکند که چیزی وجود ندارد—هیچ چیزی که برای «خدایان» انجام شود، هیچ نقشی که آنها بازی کنند، و هیچ دلیلی برای توجه بیشتر به آنها وجود ندارد.
تا به امروز، هر کسی که تلاش کرده است بهطور علمی وجود خدا را اثبات کند، ناکام مانده است. هرچند، بهطور فنی این بدان معنا نیست که هیچکس هرگز موفق نخواهد شد، اما همچنین درست است که در هر وضعیت دیگری که چنین شکستهایی اینگونه مستمر بودهاند، دلایل عقلانی یا جدی برای باور وجود ندارند.
عالی0%
خیلی خوب0%
خوب0%
نسبتا خوب0%
دوست ندارم0%
عالی0%
خیلی خوب0%
خوب0%
نسبتا خوب0%
دوست ندارم0%
معرفی کتاب آتئیسم برای نوآموزان
پویا آزاداندیش
آزاداندیشی چیست؟
Dexter Morgen
اسلام چگونه پدید آمد؟
عبدالرئوف محمد؛ از وزارت طالبان تا تهدیدی برای امنیت غرب
پویا آزاداندیش
نانسی دوپری مادربزرگ افغانستان
پویا آزاداندیش
چرا بعضی افراد در معرض مرگ شاد هستند؟
How I was raised in an Islamic community
خداناباوری جرات یا اشتباه؟
سفری هیجان انگیز از ایمان تا ناباوری
پویا آزاداندیش
تلاوت یا مطالعه قرآن؟
Dexter Morgen
Does Islam Preach Jihad?
Dexter Morgen
چرا انسانها دم ندارند؟
پویا آزاداندیش
ابزارهای سنگی باستانی کشفشده در برزیل، کار دست انسانها نیستند
پویا آزاداندیش
چرا نخستیسانان مغزهای بزرگی دگرگشت دادند؟
پویا آزاداندیش
دگرگشت چیست؟
پویا آزاداندیش
کروموزوم چیست؟
پویا آزاداندیش
DNA چیست؟
پویا آزاداندیش
کدام سیاره به زمین نزدیکتر است؟
پویا آزاداندیش
ساعت ساز نابینا
پویا آزاداندیش
حقوق بشر
پویا آزاداندیش
صد سال تحولات سیاسی افغانستان
پویا آزاداندیش
No results available
تنظیم مجدداز شما که در نظر دارید با کمک مالی خود، به فعالیت های سازمان غیرانتفاعی ایکس مسلم کمک کنید، صمیمانه سپاسگزاریم.
ایکس مسلم، یک سازمان غیرانتفاعی است که با هدف آزادی کشور عزیز ما از خرافات اسلامی، در میان هموطنان خود که در سراسر جهان زیست میکنند، فعالیت می کند. ما معتقدیم که اسلام دینی خشونتزا، تروریست پرور و زن ستیز است. ما تلاش می کنیم تا این پیام را به گوش جهانیان برسانیم و به مسلمانانی که به حقوق بشر ارزش قائل هستند، کمک کنیم تا با تفکر مستقل و خردمندانه، به باورهای خود بنگرند.
آزادی، توانایی انسان در انتخاب مسیر زندگی خود است. آزادی انتخاب، آزادی اندیشه، آزادی بیان، آزادی حرکت، آزادی تجمع، آزادی اعتراض، آزادی از شکنجه، آزادی از تبعیض، همه و همه از ابعاد مختلف آزادی هستند. آزادی، شرط لازم برای زندگی انسانی است. انسان بدون آزادی، نمیتواند به شکوفایی و رشد خود برسد. آزادی، به انسان اجازه میدهد تا استعدادها و تواناییهای خود را پرورش دهد، به دنبال اهداف خود برود و در جامعه مشارکت کند.